داستان کارمند عجول

  • Home
  • داستان کارمند عجول
داستان کارمند عجول

داستان کارمند عجول

????هفته‌ای حدود ۱۰۰ هزار تومان درآمد داشت اما تصمیم گرفت از پرتگاه بپره!????
.
.
????یک همایش انگیزشی غیر علمی شرکت کرد. سخنران گفت « تا خودتو از پرتگاه پرت نکنی، هیچ وقت پرواز رو یاد نمیگیری! ریسک کن و بپر!»
.
.
????چند ماهی بود که از کارمندی خسته شده بود و شروع کرده بود به فروش مشارکتی لوازم جانبی موبایل از اینستاگرام. یعنی از یک مغازه، لوازم جانبی با قیمت همکاری برمی‌داشت و در اینستاگرام به فروش می‌رسوند.
.
.
????از پیج اینستاگرامش هفته‌ای فقط حدود ۱۰۰ هزار تومان درآمد داشت اما تصمیم گرفت از پرتگاه بپره! از شغلش حتی با مخالفت مدیر خارج شد.
.
.
????تصمیم گرفت فول‌تایم زمانش رو بذاره رو اینستاگرام. حالا به جای هفته‌ای ۳ تا پست محصول، هر روز پست محصول می‌ذاشت و دائم در استوری‌ها محصولات جدید رو معرفی می‌کرد.
.
.
????۱ ماه همین روش رو ا‌دامه داد. فالورهاش افزایش پیدا نکرد. بازدید استوری‌ها کم شده بود. پس‌اندازش رو به اتمام بود چون مبلغ بسیار زیادی به خاطر تبلیغات غیراصولی به باد داده بود.
.
.
????از پرتگاه پرید. اما نتونست پرواز کنه و در حال سقوط بود.
.
.
????چرا اینطوری شد؟ اون سخنران انگیزشی نگفت که خدا به پرنده، به طور مادرزادی بال داده. اما ما باید با تلاش هوشمندانه اول بال دربیاریم، بعد بپریم!
.
.
????در اینستاگرام نمیشه فقط با گذاشتن پست محصول به درآمد رسید. و  باید روش صحیح تولید محتوا رو یاد می‌گرفت.
.
.
????اگر صبر می‌کرد تا درآمدش اول به هفته‌ای ۱ میلیون تومان برسه و بعد از شغلش خارج می‌شد؛ فرصت این رو داشت که بعد از هر شکست، دوباره بلند بشه.
.
.
????حالا بعد از ۱ ماه، اگر نتونه جایی استخدام بشه، عملا گشنه می‌مونه.
.
.
????جای قبلی هم که کار می‌کرد، ۱ کارمند جدید به جاش استخدام شده. حالا نه‌تنها پرواز یاد نگرفته، بلکه به زودی سقوط می‌کنه و تاوان اشتباهش رو پس می‌ده.
داستان کارمند عجول

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *